پسر گلمون سورنا پسر گلمون سورنا ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره
 ازدواج مامان بابا ش ازدواج مامان بابا ش، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

درخت زندگی

نوروز92

حالا دیگه سورنا ١٨ ماهگیش رو هم پشت سر گذاشته. دومین سال تحویل زندگیش رو در مشهد و سیزده بدرش رو در حافظیه گذروند . الآن اینقدر بزرگ شده که می تونه تمام پاسارگاد رو بدون کمک بگرده، با خاک تخت جمشید بازی کنه ، با بوی بهارنارنج مست بشه و خستگیش رو با یه خواب سنگین تو مقبره سعدی رفع کنه. سورنا حالا به راحتی میتونه "نه" بگه!! یا برای خواسته هاش اصرار و مقاومت کنه.   جمله کوتاه میگه و تمام اعضای صورتش رو نشون میده. خلاصه نفسی شده که دومی نداره....  
29 فروردين 1392

دندون نیش

سلام پسر گلم چند وقتی نیومدم اینورا چون حسابی درگیر خودت بودم. یه بازه 10_12 روزه تب و اسهال استفراغ شدید داشتی... شنیده بودم دندون نیش خیلی سخت درمیاد ولی فکر نمیکردم با اینطور تبی همراه باشه هرچند که دکترا زیر بار این حرف نمیرن که دندون باعث تب میشه. اما خدا رو شکر الآن خوب خوب شدی ولی با خوردن هزار جور قرص و شربت..... و بالاخره دندونای نیشت دراومد و حسابی خوشگل تر شدی!!!!!
30 آذر 1391

دندون کرسی

حالا دیگه روز به روز تعداد دندونای سورنا در حال اضافه شدن هستش اون الآن خوب می تونه لقمه های غذا رو توی دهنش بچرخونه و بجوه ...  دندونای کرسی سورنا در حال تکمیل شدنه ...
4 آذر 1391

سورنا سه کلمه ای شد

حالا دیگه روز به روز تعداد لغات با مفهومی که سورنا میگه بیشتر میشه. اگه اشتباه نکرده باشم بعد "آب" و "بابا" سومین کلمه ای که سورنا با شناخت به کار برد "عمه" ست. چپ و راست پشت سر عمه زنجیری راه میره و عمه عمه داره و من همچنان منتظرم که شاید شانس بعدی نصیب من بشه و سورن "مامان" بگه ... ...
9 آبان 1391

سالروز ازدواج من و محمد

تنها وقتی که میتونم بیام و اینجا مطلب بذارم الآنه ، یعنی ساعت ٥٥ دقیقه بامداد ، زمانی که تو و باباجونت سنگین خوابیدین. امشب اومدم که بگم بالاخره چهارمین دندون خوشگل سورنا هم روز جمعه از پایین دراومد ، الآن سورنا مجموعا ٨ تا دندون داره . اولین دندون سورن تو ٨ ماهگیش در آمد دقیقا روز ١٧ اردیبهشت همزمان با تولد خاله یکی یدونش . شاید یکی از بهترین روزا همون روز نیش زدن دندون سورنا بود ، چون واقعا غافلگیر شدم. جمعه ٧ مهر دومین سالگرد ازدواج من و محمد بود که مصادف شد با تولد محمدرضا پسرخاله سورنا و عمو علیش ، این مراسم بطور کاملا مفصل و شیک در باغ آقای دکتر برگزار شد !!! و طبق معمول سورنای من تنها مجلس گرم کن ما بود و کلی رقصید  ......
9 مهر 1391

تولد سورنا

شب جمعه گذشته تولد سورنا بود که البته بخاطر ٢ شب عروسی با تاخیر انجام شد یعنی در واقع سورن توی جشن تولد یکسالگیش یک سال و دو روز داشت. شب فوق العاده ای شد و حسابی خوش گذشت. عکس کل مهمونا رو هم همین جا گذاشتیم. سورنا تو تولدش کلی هدیه گرفت و رقصید!!!! دقیقا همین روز سورنا برای اولین بار و بدون کمک از زمین بلند شد و اینطور شد که ٣٠ شهریور ٩١ هم به عنوان یکی از اولین روزها برای سورن ما ثبت شد...
2 مهر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به درخت زندگی می باشد